خواهی نخواهی...خواهم نخواهم...خواهم آمد!
لحظه ها ثانیه طاقت موندن ندارن...میسوزونن اما خب,فکر سوزوندن ندارن!
قصه ی بودن من مثه ابرها رنگ درده!
آینه ها اونجا نبودن تا ببینیم که چه زشتیم!
تا کی سکوت و رج زدن نقش نمایش منه؟
آی شب تار و سوت و کور به آرزوی من نخند!
its not mine! but i like it....savvey?